
باز شوق یوسف ام دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تن اش
بوی خون می آید از پیراهن اش
ای برادرها خبر چون می برید
این سفر آن گرگ یوسف را درید
یوسف من،پس چه شد پیراهن ات
بر چه خاکی ریخت خون روشن ات
بر زمین ِ سرد خون ِ گرم تو
ریخت آن گرگ و نبود اش شرم تو
دانلود در ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
حسین علیزاده،
،