لذت موسیقی اصیل ایرانی را با اشتیاق دل پذیرا باشید

همایون شجریان - شب جدایی
تاریخ : چهار شنبه 27 مهر 1390

 

چه رفته است كه امشب سحر نمي آيد ؟            شب فراق به پا يا ن مگر نمي آيد ؟

جما ل يو سف گل چشم تیره روشن كرد
             ولي زگمشده ی من خبر نمي آ يد

شد م به ياد تو خاموش ، آن چنان كه دگر
            فغان هم از دل سنگم به در نمي آيد

تو را بجز به تو نسبت نمي توانم كرد
                    كه در تصور ازاين خوب تر نمي آيد

طريق عقل بود ترك عاشقي دانم
                        ولي زدست من اين كار بر نمي آيد

به سر رسيد مرا دور زندگاني و باز
                        بلاي محنت هجران به سر نمي آ يد

منال بلبل مسكين به دام غم زين بيش
                كه نا له در دل گل كارگر نمي آيد

زباده فصل گلم تو به مي دهد زاهد
                    ولي زدست من اين كار برنمي آيد

دو روز نو بت صحبت عزيز دار رهي
                      كه هر كه رفت از اين ره دگر نمي آيد

 

دانلود در ادامه مطلب




:: موضوعات مرتبط: همایون شجریان، ،

ادامه مطلب
تکنوازی سه تار زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان
تاریخ : سه شنبه 27 مهر 1390

 

مجموعه ای از تکنوازی های خصوصی استاد

 

 

 

 

پيش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم‏‎‏ ‏
                                                 كه بياني چو زبان تو ندارد سخنم‏
‎ ‎
ره مگردان و نگه دار همين پرده ي راست‏‎‏ ‏
                                               تا من از راز سپهرت گرهي باز كنم‏
‎ ‎
صبر كن اي دل غم ديده كه چون پير حزين‎‏ ‏
                                             عاقبت مژده ي نصرت رسد از پيرهنم‏

 

چه غريبانه تو با ياد وطن مي نالي‏‎‏ ‏
                                       من چه گويم كه غريب است دلم در وطنم‏
‎ ‎
همه مرغان هم آواز پراكنده شدند‏‎‏ ‏
                                                   آه ازين باد بلاخيز كه زد در چمنم‏‎‏ ‏
‎‏ ‏
شعر من با مدد ساز تو آوازي داشت‏‎‏ ‏
                                            كي بود باز كه شوري به جهان درفكنم‎

 

دانلود در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: پرویز مشکاتیان(زنده یاد)، ، ،

ادامه مطلب
استاد محمد رضا لطفی در گفتگو با روزنامه مردم سالاری
تاریخ : چهار شنبه 27 مهر 1390

 

کار مشترک با شجريان و عليزاده

استاد محمد رضا لطفی:آقاي عليزاده مي گويند آرزومنديم که آقاي لطفي هم با ما باشد. يک ماه گذشت و باز هم در مصاحبه جديدش همين را مي گويد و يک هفته از آن هم مي گذرد. يک تماس گرفتن که کاري ندارد

 

 

 

از قديمي ترين و با اصالت ترين گروه هاي موسيقي ايراني، مي توان شيدا و عارف را نام برد که اين دو گروه زمينه ساز تشکيل چاووش بودند. به هم پيوستن آن دو گروه و تبديل آن به چاووش، به نوعي يک دوران تاريخ ساز را رقم زد که سرمنشا توليد آثار تازه موسيقي و شناخته شدن موسيقيدان ها و نوازنده هاي جوان و پويا قرار گرفت.
استاد محمدرضا لطفي، پايه گذار شيدا و يکي از سرپرستان و هنرمندان تاثيرگذار و پرکار چاووش بوده است. در حالي که چاووش مدتي پس از به وجود آمدنش به تاريخ پيوست ولي هنوز هم تاثيرات تاريخي خود را دارد و طرف گرانبهايي به واسطه خلاقيت ها و تلاش هاي لطفي، عليزاده و مشکاتيان طرف گرانبهايي بربسته. مي خواهم بگويم اگرچه عمر فعاليت چاووش ديري نپاييد اما استاد لطفي هنوز هم بار رهبري شيدا را به دوش مي کشد.
زندگي هنري وي در اين چند دهه فعاليت، يکنواخت نبوده و فرازونشيب هايي داشته.  دردهايي متحمل شده، ياراني چون فرهنگفر و مشکاتيان را از دست داده، مدتي را در غرب گذرانده، بال در بال سايه پريده و گاهي حرف هايش را با جوانان گفته.
در صحبت هاي وي تعبير مفهومي زيبايي از "آن" را مي توان درک کرد. در صورتي تعريفي از "آن" ندارد چراکه اصلا تعريف شدني نيست. حال قابل درکي است که بايد درکش کرد. او تحليلي از وضعيت موسيقي در هر دوران دارد و در اين بين از اشاره وار سري به خاطراتش هم مي زند. هنوز هم از رفاقتش با استاد عليزاده و شجريان مي گويد اميد آن دارد که مثل گذشته مدام آن ها را ببيند و بنشينند و با هم همفکري کنند.


معيارها و اختصاصات خلاقانه آن موسيقي را که در چاووش توليد مي شد در چه مي بينيد؟
خلق هنري تنها مسئله قائم به ذات هنرمند نيست. اگرچه ذات هنرمند که دربرگيرنده انديشه، احساس، فن و شناخت او است، مجموعه فردي او را مي سازد. ولي بخش بيروني عبارت از شناخت طبيعت و انسان هاست. براي پاسخ به اين سوال بايد ذات هنري هنرمندان گروه شيدا و عارف که زمينه ساز ايجاد چاووش بودند و مخصوصا افراد خلاق اين مجموعه را در نظر گرفت. چراکه همه افراد يک مجموعه خلاقيت ندارند و بعضي ها بيشتر مجري اند تا هنرمند. آن چند نفري که خلاق بودند، زمينه عيني آن موسيقي را فراهم کردند. به تجربه قبل از انقلاب، در چاووش سه نفرخلاقيت داشتند: آقاي مشکاتيان، عليزاده و خود من. اين سه نفر، موتور حرکت خلاقيت و پيش برنده چاووش بودند که هنرمندان چاووش تلقي مي شوند. وقتي مي گوييم هنرمند، يعني کسي که خلاقيت دارد. نمي شود بگوييم که هنرمندي خلاقيت ندارد. به عنوان مثال نوازنده هاي ارکستر سمفونيک برلين همگي خلاقيت ندارند. آن ها نوازنده هاي توانمند و پر احساسي هستند که احساس هنرمند را بازگو و دوباره سازي مي کنند. در واقع آنها مجريان يک گروه هستند. در چاووش نيز به همين گونه، تعدادي افراد خلاق و تعدادي ديگر مجري آثار بودند. پس اساس اين سوال برمي گردد به اين سه نفر که خالق آثار هستند.
پس به شخصيت هنري برمي گردد؟
برمي گردد به ذات هنري و اينکه چگونه زندگي کرده و انديشيده و چه نگاهي به جامعه و هستي دارد. در چاووش چون همه ما اختلاف سني چنداني نداشتيم و در يک بستر بزرگ شديم و استادان مشترک داشتيم، بيانمان از يک جوهره خاص برخوردار بود و روي يکديگر تاثير مي گذاشتيم. اين تاثير گذاري در يک فضاي فرهنگي درست که حسادت در آن نيست و در عوض رفاقت وجود دارد، ايجاد مي شود. اين سه نفر ذاتا هنرمند بودند و با تلاش خودشان آن را بارور کردند. نيز ذات هنري به مسائل اجتماعي و مردم وابسته است. هنرمند بايد براي مردم ارزش و احترام قائل باشد. هنر به مردم کمک مي کند که روي زمين عبث راه نروند.


از فاصله زماني چاووش تا کارهاي آخرتان ساليان سال شاهد آن بوديم که در آثار شما فقط بداهه نوازي با يک يا دو ساز وجود داشت. دليلش چه بود که کارهاي ارکسترال انجام نمي داديد؟ آيا از آن پرهيز مي کرديد؟
همه اين ها مثل يک زنجير به هم پيوسته به پيش از انقلاب برمي گردد. آن زمان کار ارکستري زياد بود. ارکستر سمفونيک کارهاي ارزنده اي مي کرد. ارکستر مجلسي، راديو تلويزيون، ارکستر وزارت فرهنگ و هنر و حتي ارکستر گل ها وجود داشت و سازهاي غربي دچار اشکال نبودند. سازهاي ايراني مهجور و پس زده بودند و مشکل داشتند. به همين خاطر جامعه و جوانان در پي يادگيري سازهاي ايراني نبودند. در سال 51 چند نفر از دانشجويان هنرهاي زيبا که از دوستانم بودند را به نوعي تشويق کردم که ساز ايراني ياد بگيرند و خود من هفته اي يک روز رايگان به آنها درس مي دادم. در تهران سه ميليون نفري، کساني که به دنبال کمانچه و ني وسه تار بودند، اصلا معلم موسيقي ايراني نداشتند. در کلاس هاي موسيقي روي تابلوها اسم گيتار و پيانو و ديگر سازهاي اروپايي و حتي سيتار را که آقاي مهرپويا آورده بود مي نوشتند و انتهاي تابلو کوچک نوشته مي شد: تار و سه تار. اگر کسي هم مي رفت ياد بگيرد معلم نداشتند. بنده پنج کلاس موسيقي را رفتم اما هيچکدام معلم تار نداشتند. ابتدا براي يادگيري يکي دو جلسه پيش اقاي اعراني که ترومپتيست ارکستر پاپ هنري وزارت فرهنگ و هنر سابق بود رفتم. ايشان گفت شما مي تواني نت ها را بزني و من بگويم درست است يا غلط. بيش از يکي دو جلسه هم نرفتم. در چنين شرايطي وقتي يک موسيقيدان تحليلي نسبت به وضع مملکتي دارد، مي فهمد فلوت، آبوا، کنترباس و همه سازهاي ارکستر سمفونيک هست، اما سازهاي ايراني وضع خوبي ندارند. حتي معلم آواز ايراني خوبي نداشتيم و من آگاهانه بر حمايت از سازهاي ايراني پافشاري کردم. همان موقع سه بار مي خواستم گروه شيدا را تشکيل دهم اما نوازنده پيدا نمي کردم. آقاي حسين ميرخاني استاد خط که کمانچه مي نواخت و شاگر رضا محجوبي و اسماعيل زاده بود، فاميل اش که خياط بود و کمانچه مي زد را به من معرفي کرد. من خيلي خوشحال شدم که يک نفر پيدا شده کمانچه مي زند. اما فرهنگ و برخوردش با موسيقي، با ما که جوان بوديم و دانشگاهي، جور در نميآمد. من مجبور بودم خودم نوازنده تربيت کنم. بچه هاي آقاي کامکار سازهاي ايراني نمي زدند. البته غير از پشنگ که سنتور مي زد. من کمانچه خودم که کار نريمان بود را از تهران بردم سنندج دادم به اردشير و به او ياد دادم که چطور آرشه بکشد و بنوازد. پدرش تا مدت ها با من دعوا مي کرد که چرا به او کمانچه داده ام چراکه  تا آن موقع ويولن مي زد. گفتم موسيقي ايراني هم نياز دارد کساني ساز ايراني بزنند. با ارژنگ هم به کمک آقاي فرهنگفر کار کرديم تا نوازنده خوب ضرب شد. براي بيژن هم از مغازه دلشاد رباب خريدم و به او دادم. آقاي منتظري هم ويولن مي زد و کمانچه بهش دادم. بچه هاي گروه شيدا با توجه به سن و سالشان به نوعي شاگردان من بودند. بعضي ها هم دانشجوي من در دانشکده بودند. رديف نوازي در گروه شيدا اجباري بود. آقاي فيروزي و عندليبي به خانه من ميآمدند و رديف ميرزا عبدالله کار مي کرديم. با آقاي درخشاني هم يک دوره کتاب هاي وزيري را زدم. آن وقت ها تنها يک ارکستر سازهاي ايراني در راديو تلويزيون به نام ارکستر درويش وجود داشت. استاد من، آقاي صالحي يک روز مرا دعوت کرد تا آن ارکستر را ببينم. وقتي آن را ديدم گريه ام گرفت. در يک اتاق نمور و بدون نور در ته راديو، در عرق ريزان تابستان تمرين مي کردند. همه آن افراد غير از آقاي ناهيد بالاي شصت سال بودند. ديدم همانجا آقاي زرين پنجه برايشان نت نوشت تا بنوازند و همه هم خارج مي زدند. اين تنها گروه سازهاي ايراني بود و آخرين نسل بودند و جانشيني نداشتند. در جشن هنر هم دو سه نوازنده بودند که برنامه اجرا مي کردند. تعدادي مثل آقاي پايور و حسين تهراني با فرهنگ و هنر کار مي کردند. آن زمان آقاي برومند استاد من، آقاي بهاري، بيگجه خاني، فروتن و هرمزي را معرفي کرد. براي ما نيز اولين چراغ را آقاي برومند و دکتر صفوت روشن کردند. ما اولين گروه جواني بوديم که در خدمت آقاي برومند، در مرکز حفظ و اشاعه گرد ايشان جمع شديم. در آن فضا بعضي ها هم بودند که من به آنها مي گويم کارمندهاي دولتي موسيقي. امروزه هم از آن ها داريم و خيلي از افراد اهل موسيقي کارمند هستند و حقوق مي گيرند. کاري ندارند چه کسي، چه مي سازد. هرکه، هرچه ساخت را بايد بزنند وگرنه حقوقشان را نمي دهند. از کارمند دولت هم هنرمند در نميآيد. من مي توانم بگويم من به ضرورت و به خاطر عدم حرمت موسيقي با سازهاي ايراني به امر موسيقي ايراني پرداختم اما کار ارکستري هم به موازات انجام داده ام مانند قاصد روزان ابري، داروک (نيما).


 

به ادامه مطلب بروید

 

 



:: موضوعات مرتبط: محمد رضا لطفی، ،

ادامه مطلب
استاد فرهنگ شریف
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

 

  در سرزمين حافظ و سعدي موسيقي سخيف يکه تازي مي کند 

 

استاد فرهنگ شريف از هجوم موسيقي بدون هويت به مرزهاي فرهنگي کشور ابراز نگراني کرد و گفت: قبل از انقلاب درکنار موسيقي کاباره اي که بعضي از خوانندگان و نوازندگان آن زمان در چنين مکان هايي فعاليت مي کردند، رسانه ها از موسيقي اصيل حمايت مي کردند و از رواج اين موسيقي ابا مي کردند.
شريف با تاکيد بر وجود سلايق مختلف در هر دوره گفت: به اعتقاد من، آن زمان بعضي از افراد به نوعي به موسيقي روحوضي احتياج داشتند و براي آنها هم خوراکي در حد سليقه شان تعريف مي شد. البته درکنار چنين قشري که متاسفانه تعدادشان کم هم نبود، قشر ديگري بودند که موسيقي اصيل را دنبال مي کردند و آن زمان هم از موسيقي مبتذل دوري مي کنند. براي اين نوع سليقه هم در جامعه; موسيقي در شان آنها توليد مي شد. اين هنرمند در ادامه با اشاره به برنامه هايي چون گلها و ارکستر راديو و تلويزيون گفت: وجود برنامه هايي چون گلها، ارکستر راديو و تلويزيون و دهها ارکستر ديگر; نشان از توجه مردم به موسيقي داشت. شريف با تاکيد بر اين موضوع که درحال حاضر هم مردم علاقمند به موسيقي هستند اما خواسته هاي آنها با موسيقي درجه پنج جواب داده مي شود، خاطرنشان کرد: در شرايطي که اوضاع اقتصادي مردم مساعد نيست
.......

 

باقی در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ شریف، ،

ادامه مطلب
مسعود شعاری و محمد محسن زاده - کاروان صبا
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

 


ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی

                                             چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی
                                                چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
                                               که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی

تو به صد نغمه، زبان بودی و دلها هم گوش
                                      چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
                                                  نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست
                                                  تو هم آمیخته با خون سیاووش شدی

دوش در خواب شبانگاه تو را میدیدم

                                          وای بر من که تو هم خواب شب دوش شدی

 

 

بیوگرافی و دانلود در ادامه مطلب

 




:: موضوعات مرتبط: مسعود شعاری، ،

ادامه مطلب
محمد رضا لطفی‌ و احمد مستنبط - شبروان
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

                                       


 


بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من   تویی تویی گلزار من گلزار من بگو بگو اسرار من اسرار من
بیا بیا درویش من درویش من مرو مرو از پیش من از پیش من   تویی تویی هم کیش من هم کیش من تویی تویی هم خویش من هم خویش من
هر جا روم با من روی با من روی هر منزلی محرم شوی محرم شوی   روز و شبم مونس تویی مونس تویی دام مرا خوش آهوی خوش آهوی
ای شمع من بس روشنی بس روشنی در خانه‌ام چون روزنی چون روزنی   تیر بلا چون دررسد چون دررسد هم اسپری هم جوشنی هم جوشنی
صبر مرا برهم زدی برهم زدی عقل مرا رهزن شدی رهزن شدی   دل را کجا پنهان کنم در دلبری تو بی‌حدی تو بی‌حدی
ای فخر من سلطان من سلطان من فرمان ده و خاقان من خاقان من   چون سوی من میلی کنی میلی کنی روشن شود چشمان من چشمان من
هر جا تویی جنت بود جنت بود هر جا روی رحمت بود رحمت بود   چون سایه‌ها در چاشتگه فتح و ظفر پیشت دود پیشت دود
فضل خدا همراه تو همراه تو امن و امان خرگاه تو خرگاه تو   بخشایش و حفظ خدا حفظ خدا پیوسته در درگاه تو درگاه تو

 

بداهه خوانی و بداهه نوازی مرکب از استاد

 

دانلود در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: محمد رضا لطفی، ،

ادامه مطلب
عطا جنگوک-مراسمي براي يك دوست
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

 

 

نوا جنگوک

دوست دارم جملاتي از «احمد شاملو» را آغازگر نوشته‌ام قرار دهم كه عجيب وصف حال انسان‌هاي بزرگي چون «عطا جنگوك» است و به ياد دارم كه «مهدي آذرسينا» نيز در مراسم يادبود پدر، در فرهنگسراي ارسباران سخنان خود را اين‌گونه آغاز كرد:
«آن كه مي‌انديشد/ به ناچار دم فرو مي‌بندد/ اما آن گاه كه زمانه/ زخم خورده و معصوم/ به شهادتش طلبد/ به‌هزار زبان سخن خواهد گفت!»
چندي پيش از طرف «خانه موسيقي ايران» خبردار شديم كه يكي از شب‌هاي جشن امسال اين خانه به نام «عطا جنگوك» نام‌گذاري شده است و پس از جوياشدن از جزييات اين برنامه، آنچه به ما انتقال يافت، اين بود كه در اين شب «اركستر آكادميك تهران» به اجراي برنامه خواهد پرداخت و قطعاتي از پدر اجرا خواهد شد. بالاخره در شب سه‌شنبه 19مهر در تالار وحدت حضور به هم رسانديم و مراسم برگزار شد. بعد از آن شب پرسش‌هاي بسياري در ذهن من شكل گرفت و با وجود ميل باطني خود، تصميم به نوشتن گرفتم، چراكه پنداشتم سكوت ما خيانتي است به هنرمند دردانه‌اي چون «عطا جنگوك» و زيرپاگذاشتن تمامي ارزش‌هايي كه او و امثال او ساليان سال به آنها پايبند بودند و به واسطه اين پايبندي، بها پرداختند كه البته متاسفانه امروز اين در نظر ما معنا نداشته يا اينكه اين ارزش‌ها را از ياد برده‌ايم!
عمده پرسش‌هايي كه دارم از اعضاي محترم خانه موسيقي اعم از شوراي‌عالي و هيات‌مديره خانه موسيقي است كه آيا جز اين است كه هدف از تشكيل اين نهاد، دفاع از حقوق از دست رفته موزيسين‌هاي ما و كمك به اعتلاي فرهنگ و هنر اين مرز و بوم بوده است؟! پس چگونه مي‌شود به نام هنرمندي چون «عطا جنگوك» چنين برنامه‌اي از طرف اين نهاد در نظر گرفته شود و آنقدر غيرمسوولانه برخورد شود كه زندگينامه‌اي كه در آن شب به قول آقاي نوربخش مبارك ارايه شد، پر از اشكال باشد؟ نحوه تنظيم برنامه و اجراي اركستر كه بماند.
«عطا جنگوك» هنرمندي بود كه ساليان دراز بي‌هيچ وابستگي به نهادي خاص و هيچ چشم‌داشتي در جهت پيشرفت موسيقي مملكت‌مان بي‌وقفه تلاش كرد و شاگرداني تحويل جامعه موسيقي داد كه امروز هر يك هنرمنداني قدر و صاحب‌نام هستند. او زماني پژوهش در باب موسيقي نواحي ايران زمين را آغاز كرد كه كمتر كسي به موسيقي نواحي توجهي داشت و به جرات مي‌توانم بگويم كه او اولين كسي بود كه موسيقي نواحي ايران را زنده و معرفي كرد، آن هم در دوره‌اي از تاريخ كه هنرمندان ايلياتي ما حتي، براي دردست‌گرفتن سازهايشان ‌هزار بيم و هراس داشتند و به ناچار نغمات را با دهان خود اجرا مي‌كردند. اوايل دهه 60 و اين هنرمند با اخلاق در همان سال‌ها نيز مورد بي‌مهري دوستان و هنرمنداني قرار گرفت و آزرده خاطر گشت. هنرمنداني كه بعدها در سوگ او سخن از دق‌كردنش به ميان آوردند.

 

برای باقی مطلب و دانلود چهار مضراب زیبای استاد عطا جنگوک به ادامه مطلب بروید

 

 



:: موضوعات مرتبط: عطا جنگوک، ،

ادامه مطلب
داود آزاد-کنسرت تصویری یا دوست
تاریخ : دو شنبه 25 مهر 1390

 

ای مطرب داوود دم،آتش بزن در رخت غم   

بردار بانگ زیرو بم ،کاین وقت سر خوانیست این

 

 

 

دریافت آلبوم تصویری یا دوست به مناسبت بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی از دست مبارک خود استاد در تبریز

 

 

ادامه مطلب را حتما بخوانید و دانلود کنید

 



:: موضوعات مرتبط: داود آزاد، ،

ادامه مطلب
ردیف آوازی استاد زنده یاد محمود کریمی
تاریخ : یک شنبه 24 مهر 1390

  


به حریم خلوت خود شبی 

چه شود نهفته بخوانیم

به کنار من بنشینی و

به کنار خود بنشانیم

 

صدا و نوع خواندن استاد آنقدر زیباست که هر کسی رو به موسیقی اصیل مشتاق میکند

 

بیوگرافی استاد و دانلود در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: محمود کریمی(زنده یاد)، ،

ادامه مطلب
علیرضا قربانی و داریوش طلائی-جلوه گل
تاریخ : پنج شنبه 21 مهر 1390

 

 

 

نسیم سحر بر چمن گذر کن
ز ما بلبل خسته را خبر کن
بگو آشیان را زدیده تر کن
ز بیداد گل آه و ناله سر کن
شبی سحر کن، شبی سحر کن

سکوت شب و نوای بلبل
شکرخنده زد به چهره‎ی گل
کنار بستان، به یاد مستان
بنوشان می، بنوشان می

ماه من، دلدار من، تویی آزار من
تویی تو
هر کجا همراه من، تویی دلخواه من
تویی تو

روزی آهم گیرد دامنت، سوزد با منت

گر شود دلم کوه درد و غم
همچو فرهادش از ریشه برکنم

من همان مرغ بی‎بال و پر،
شاخ بی برگ و بر،
دل آزرده‌ام

 

بخش اول در آواز ابوعطا و بخش دوم در دستگاه همایون اجرا شده است

اين آلبوم حدود ۵-۶ سال گذشته به صورت يك كنسرت در فرانسه اجرا شد و در همين كشور توسط يك كمپانی فرانسوی منتشر شد.

 

دانلود در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: داریوش طلائی، علیرضا قربانی، ،

ادامه مطلب


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.



 



360 رنگ
شرح غزلهای حافظ
صفحه اصلی
آرشیو مطالب
عناوین مطالب

ابزار هدایت به بالای صفحه