تاریخ : دو شنبه 11 آبان 1394 | ![]() |
فیضالله پیری: خود را اینگونه معرفی میکند: «کُردم... قبیله و اصالت دارم و به آن میبالم». یلدا عباسی، نوازنده دوتار و خواننده موسیقی مقامی و کرمانجی شمال خراسان و فولکلور، از سال ١٣٧٨ نزد استادان قوچانی ساز دوتار آموزش دیده و در چندین جشنواره در تکنوازی دوتار به جایگاه برتر دست یافته است. در سال ١٣٨٩ اولین اثر هنری خود را با همخوانی مادرش و آقای محسن میرزازاده با نام «کووات» ارائه کرد و اکنون بهدنبال مجوز اجرای کنسرتهای ویژه زنان است. عباسی چندی پیش در جشنواره اقوام در سنندج به اجرای برنامه پرداخت و فرصتی دست داد تا با او گفتوگو کنیم.
گفته بودید که از پنجسالگی در نمایشی موزیکال تحتتأثیر مادر قرار گرفتید و آغاز شما همینجا بود. خانواده شما هم اهل موسیقی بودند؟
مادرم که پیش از انقلاب در رادیو- تلویزیون ایران فعالیت هنری داشت، میخواند و ساز بادی مینواخت. بعد از انقلاب ادامه نداد، اما تمام تلاشش این بود که یکی از بچهها بتواند راه هنری خودش را ادامه دهد. البته برادرم صاحب صدایی خوب و خواهرم هم نوازنده دف هستند. اما از همان بچگی مادرم همیشه ملودیهای فولکلور کردهای خراسان را در گوشم زمزمه میکرد. ضمن اینکه اضافه کنم مادرم هم از مادربزرگم تجربهها و آموختههای خوبی دارد. مادربزرگم باوجود اینکه بیش از ٨٠ سال دارد، صاحب صدای خوبی است. دارم تلاش میکنم که کاری ضبط کنم که بهترتیب از نسل مادربزرگم صدا شروع شده و بعد به مادرم و صدای خودم برسد. راجع به نمایش موزیکال «خالهسوسکه» که شما سؤال کردید، باید بگویم که تمام کارهای نمایشنامه؛ از کارگردانی، طراحی و دوختن لباس را مادرم انجام داد و خودم نقش خالهسوسکه را بازی کردم. نمایش همراه با ریتم کیبورد و تمبک اجرا میشد. به مرور زمان با مادرم کار میکردم و به روستاهای مختلف میرفتیم. بعضی کارها را با ضبطصوت، ضبط میکردیم و سپس گوش میدادیم، چون هنرمندان خراسان مثل حاجقربان سلیمانی کلاس آموزشی نداشتند، باید خودت کار را ضبط میکردی و گوش میدادی. تا اینکه در ١١ سالگی به صورت جدی وارد موسیقی شدم. چون من در شهر قوچان بزرگ شدم و این شهر مهد موسیقی خراسان - بهخصوص ساز دوتار- است و بهویژه با توجه به علایق مادرم، آموزش ساز دوتار را شروع کردم و نزد استادان ارجمندی مانند «مجید احمدی»، «رمضان بردری»، «اباصلت راستگو» و استاد «یگانه»، شاگردي کردم و مراحل پژوهشی و تحقیق و بررسی روی مقامهای دوتار را نزد استاد مجتبیخان قیطاقی که از پژوهشگرهای موسیقی مقامی هستند، کار کردم. استادم در زمینه آوازهای محلی مادرم بودند و همچنین «ماهبانو عباسی» که عمه پدری من و به اسم «بانو شیروانی» معروف هستند. آثار ایشان را گوش میدادم و الگو میگرفتم. تقریبا پنجسالی هم میشود که بهصورت حرفهای کار میکنم. آوازهای ایرانی را نزد استاد رضا شاکری تلمذ کردم و در زمینه صداسازی آواز ایرانی از تجارب استاد حمیدرضا نوربخش بهرهمند شدم و هماکنون صداسازی و تکنیکهای آواز کلاسیک را نزد پرواز همای آموزش میبینم.
اولینبار که ساز دوتار را به دست گرفتید، احتمالا برای شما روزی جالب و خاطرهانگیز بوده است... .
بله، قطعا همینطور است. آن زمان سازهایی مثل گیتار هم در بین جوانان طرفدارانی داشت، ولی من هیچ علاقهای نداشتم. در قوچان هر خانهای که میروید، ساز دوتار را خواهید دید، حتی اگر آن را ننوازند، در گوشه خانه آویزان است. پدرم هم کمی دوتار مینواخت، اما نه بهصورت حرفهای. به یاد دارم اولینبار مادرم برایم سازی تهیه کرد و به خانه آورد. گشتیم ببینیم چه کسی میتواند به من آموزش بدهد. با آن ساز پیش آقای مجید احمدی رفتم. یک مغازه کوچک داشت و ساز میساخت و مینواخت. شاگردانش به همان مغازه میآمدند و همانجا آموزش میداد. مغازه به خانه ما خیلی نزدیک بود و نخستین دوره آموزشی من هم آنجا بود. دخترها و دوستان همسن من، طرف گیتار و سازهای دیگر میرفتند، اما من هیچ علاقهای نداشتم. نخستین دوره آموزشی من در همان مغازه کوچک نزد استاد مجید احمدی بود.
فضای قوچان در آن زمان برای آموزش موسیقی چطور بود؟
برای دوتار فضا فراهم بود، چون ساز بومی همان منطقه است و بدون استثنا در تمام خانهها وجود دارد. قوچان استادان برجستهای در آموزش دوتار دارد.
در جایی گفته بودید که دغدغه اصلیتان موسیقی خراسان است. این موسیقی چه جذبهای دارد که اینقدر شما را شیفته خود کرده است؟ آیا مسئله بیشتر ارثی است یا تحقیقا این موضوع را دنبال میکنید؟
همچنان که از نام آن پیداست، این موسیقی هویتش را از نام خراسان میگیرد و در رگ و پوست مردم این منطقه وجود دارد. ارثیبودنش که در علاقه من به آن مؤثر است، یعنی خانواده ما با موسیقی خراسانی عجین شده است، اما من همیشه با خودم میگفتم که موسیقی خراسانی یک موسیقی دستنخورده و بکر است و جدای از اینکه میتوان روی آن خیلی مانور و تغییر داد و حرفهایتر کار کرد، هدف من این بوده که به هر طریقی که شده، با شیوه و اسلوب جدید بتوانم این فرهنگ و موسیقی را به همه دنیا معرفی کنم. چون میبینم نسل من به موسیقی غیرخراسانی علاقه پیدا کرده و دستکم بسیاری از آنها بهدنبال موسیقی غیربومی هستند. هرچند که من سنتی هم میخوانم و تمام دورههای آموزشی مربوط به خواندن ردیف و آواز ایرانی را گذراندهام، اما ترجیح میدهم راه خودم را از دیگران جدا کرده و به موسیقی ارزشمند و غنی خودم بها بدهم. موسیقی بومی و بکر خودمان را مثل چشمهای دستنخورده تصور میکنم که پشت کوههای شاه جهان و هزارمسجد خراسان قرار دارد که هیچکس تابهحال به آن چشمه دسترسی پیدا نکرده است.
این علاقهمندی و این انتخاب هدف بهخاطر کُردبودن شما و تعلق زادگاه و خاستگاه فرهنگی شما به این منطقه است یا اگر غیرخراسانی بودید، همین موسیقی را پی میگرفتید؟
کُردبودن من یکی از دلایل آن است، اما موسیقی خراسان تنها به کردها محدود نیست. تعدادی از ملودیها و مقامهای مربوط به این موسیقی با زبان فارسی و ترکی اجرا میشوند که بسیار زیبا و دلنشین هستند، مانند کارهای زیبای مرحوم ستارزاده.
غنای فولکلوریک موسیقی مقامی و همینطور ملودیهای کرمانجی هم قابل مطالعه است.
بله، قابل وصف نیست. در دو دسته مقامها و ترانهها تقسیمبندی میشوند.
در جایی خواندم که ساز دوتار و قوشمه وقتی نواخته میشود، زخم و سوز هجران کردها به خراسان را در متن خود دارد. این را تا چه حد میپذیرید؟ سازها و ملودیها و مقامهای کردی خراسان چه حسی به شما منتقل میکنند؟
تمامی این مقامها و ملودیها براساس داستانهای واقعی هستند و ریشه تاریخی دارند که بیانکننده غم و هجران و جدایی عاشق و معشوق و بهاسارتبردن دختران و مویه و مهاجرت و دیگر داستانهای تراژیک است. حتی اگر در برخی ملودیهای شاد مثل «شاهسیار» که ریتم «شش و هشت» شاد دارد، دقت کنیم، میتوان سوز و دردي حس کرد كه بهخاطر جدایی دو عاشق است.
حالا که به اینجا رسیدیم، چه خوب است گزارشی هم از کارهای شما داشته باشیم. به نظر میرسد که کارهایتان بیشتر در فضای مجازی و غیررسمی منتشر شدهاند.
بله، آلبوم «کووات» با همخوانی مادرم و آقای محسن میرزازاده و همچنین آلبوم «در حسرت دیدار» که با آهنگسازی، تنظیم و همکاری «پرواز همای» در اروپا منتشر شد، بهاضافه چند قطعه صوتی و تصویری که به صورت موردی منتشر کردهام. درحالحاضر هم در پی ثبت و تشکیل گروهی از بانوان هستم برای اجراهای داخل ایران.
یک قطعه هم برای کوبانی و شنگال اجرا کردید... .
بله، مقام «لو» بود. یک مقام اصیل کرمانجی شمال خراسان است. این مقام را معمولا در گذشته چوپان با نی اجرا میکرد؛ یا مادر بهخاطر ازدستدادن جوانش یا عاشق بهخاطر هجران. این محتواي لو است که به آن مقام قلهبهقله هم میگویند. چون نقل میکنند که اگر کسی از اینسوی قله مقام را میخواند، باید فرد دیگر در آنسوی قله آن را میشنید.
نظرات شما عزیزان: